هیشنگ [۴۴]و همکارانش در سال ۲۰۰۹ به ارزیابی ریسک قطع زنجیره تأمین در انتخاب روش دوگان یا منفرد منابع در زنجیره تأمین دو مرحله ای با حساسیت قیمت و تقاضای غیر ثابت پرداختند. در روش آن‌ ها تابع سود مورد انتظار در ابتدا به دست می‌آید و با مقایسه آن با مقادیر بحرانی، عوامل کلیدی مؤثر بر انتخاب کنندگان نهایی شناسایی می‌شوند. (هیشنگ و همکاران، ۲۰۰۹: ۷۸۸-۸۳۳)

 

ترکمن[۴۵] و مکرمک[۴۶] در سال ۲۰۰۹ ریسک تأمین کننده یا ریسک قطع زنجیره تأمین را به عنوان یک چالش کلیدی مطرح کردند. و به شناسایی و پیش‌بینی ریسک تأمین کننده پرداختند و تأمین کنندگان را بر اساس ویژگی، عملکرد و ویژگی های زنجیره تأمین دسته بندی کردند. (ترکمن و مکرمک، ۲۰۰۹: ۲۴۷-۲۵۸)

 

هانگ[۴۷] و همکارانش در سال ۲۰۰۹به طراحی یک شبکه توزیع و تولید شامل پیکربندی زنجیره تأمین و تصمیم گیری‌های عملیاتی مانند تقسیم، تخصیص، حمل و نقل و کنترل موجودی پرداختند. آن‌ ها از یک برنامه ریزی چندهدفه برای موازنه هزینه و سطح خدمات مشتری استفاده کردند و از الگوریتم ژنتیک چندهدفه برای بهینه سازی مدل خود استفاده کردند. (هانگ وهمکارانش، ۲۰۰۹: ( ۴۷۹-۵۳۵

 

سدهی [۴۸]و تانگ [۴۹]در سال ۲۰۰۹ یک مدل برنامه ریزی خطی را گسترش دادند که عدم قطعیت تقاضا و

 

جریان‌های نقدی را برای میان مدت در آن وارد کرده بودند. نتیجه مدل برنامه ریزی خطی احتمالی شبیه به مدل موجود در مدیریت دارایی و بدهی(ALM) بود. بررسی آن‌ ها می‌تواند پایه ای برای مدل سازی انتخاب راه حل در تحقیق و در عمل جهت مدیریت ریسک‌های مرتبط با تقاضای برآورده نشده، موجودی اضافی و نقدینگی پول، زمانی که تقاضا تحت عدم قطعیت واقع است(نا مشخص است)، باشد.

 

کارنیرو[۵۰] و همکارانش در سال ۲۰۱۳ یک مدل احتمالی دو مرحله ای مبتنی بر سناریو برای مدیریت ریسک زنجیره عرضه نفت ارائه دادند. هدف آن‌ ها حداکثر کردن سود سهام‌داران بود که طی چندین سناریو به سی وشش میلیون دلار رسید که نشان داد در نظر گرفتن عدم قطعیت یک گام اساسی در فرایندهای تصمیم گیری است. (کارنیرو وهمکارانش، ۲۰۱۳: ۳۲۸۶-۳۲۹۴)

 

واگنر[۵۱]ونشات [۵۲]در سال ۲۰۱۳ با بهره گرفتن از تئوری ‌گراف‌ها روشی برای کمینه کردن و کاهش
آسیب پذیری زنجیره تأمین اراده نمودند(واگنر و نشأت، ۲۰۱۳: ۱۲۹-۱۲۱)
راوایندرن[۵۳]و همکاران در سال ۲۰۱۳ مسأله انتخاب تأمین کننده را با درنظرگرفتن ریسک، به صورت یک مسئله ی بهینه سازی چند معیاره مدلسازی و حل نمودند. آن‌ ها ریسک را به دو گروه ارزش در معرض ریسک (VAR) و عدم موفقیت در هدف(MTT) تقسیم بندی کردند و در ابتدا با بهره گرفتن از روش‌های رتبه بندی چندهدفه ازمیان تأمین کنندگان بالقوه، تعدادی تأمین کننده انتخاب نموده و در گام بعد مدلی

 

برای تخصیص سفارشات به تأمین کنندگان با در نظر گرفتن ریسک ارائه نمودند. (راویندرن و همکاران، ۲۰۱۳: ۴۳۵-۴۲۴)

 

سابیو [۵۴]و همکارانش در سال ۲۰۱۳ از یک ابزار تصمیم گیری پشتیبانی برای برنامه ریزی استراتژیک زنجیره تأمین هیدروژن تحت عدم قطعیت هزینه های عملیاتی پرداختند و از یک برنامه عدد صحیح مختلط برای فرموله کردن ضرایب تابع هدف (به عنوان مثال هزینه های عملیاتی، قیمت مواد اولیه و. . . ) استفاده کردند. آن‌ ها روش تجزیه کارآمد را به منظور تسریع در راه حل مدل چندهدفه با بهره برداری از ساختار خاص خود معرفی کردند. (سابیو و همکاران، ۲۰۱۳: ۶۸۳۶-۶۸۵۲)

 

تانسل[۵۵]و آلپن[۵۶]در سال ۲۰۱۳ ‌از شبکه های پتری زمان برای مدلسازی و تجزیه و تحلیل زنجیره تأمین با در نظر گرفتن ریسک‌های مختلف استفاده نمودند. آن‌ ها از تکنیک تجزیه و تحلیل
حالت‌های خطا و آثار و وضع بحرانی آن‌ ها برای شناسایی و ارزیابی ریسک استفاده نموده و اثر
ریسک‌های مختلف بر روی سیستم و نیز تاثیر فعالیت‌های کاهش ریسک بر
کارایی سیستم را مورد ارزیابی قراردادند. (تانسل و آلپن، ۲۰۱۳: ۲۵۳-۲۵۹)
جوناکیز[۵۷]ولوئیس[۵۸]در سال ۲۰۱۱ چارچوبی برای طراحی یک سیستم پشتیبانی تصمیم گیری چندعاملی، جهت کاهش ریسک‌های موجود در زنجیره های تأمین مربوط به تولید ارائه نمودند. (جوناکیز و لوئیس، ۲۰۱۱: ۳۱-۲۳)

 

ثان[۵۹] وهونیگ[۶۰] در سال ۲۰۱۱ به بررسی علمی و تجربی روش‌های مدیریت ریسک زنجیره تأمین پرداختند. آن‌ ها ۶۷ کارخانه تولیدی موجود درصنعت اتومبیل آلمان را مورد بررسی قراردادند. پس از بررسی محرک‌های کلیدی ریسک‌های موجود در زنجیره تأمین، ریسک‌های شناسایی شده را از طریق تحلیل و بررسی احتمال وقوع و اثراتشان بر زنجیره تأمین، ارزیابی نموده و نتایج را به صورت ماتریس احتمال اثر ترسیم نمودند. سپس ابزار لازم برای مقابله با آن‌ ها را شناسایی کرده و اثر مدیریت ریسک زنجیره تأمین را بر عملکرد سازمان مورد بررسی قراردادند وبا توجه به میزان پیاده سازی مدیریت ریسک زنجیره تأمین، کارخانه‌ها را به وسیله تجزیه و تحلیل خوشه ای گروه بندی نمودند. طبق بررسی آن‌ ها، به طور کلی گروه ها دو روش برای مقابله با ریسک‌های زنجیره تأمین به کار بردند: مدیریت ریسک زنجیره تأمین واکنشی و مدیریت ریسک پیشگیرانه. نتایج نشان می‌دهد ‌کارخانه‌هایی که درجه بالایی از مدیریت ریسک زنجیره تأمین را اجرا نمودند، عملکرد بهتری داشتند. همچنین گروه هایی که مدیریت ریسک واکنشی را به کاربردند، کاهش اثر شلاقی بیشتری داشتند، درحالی که گروهی که مدیریت ریسک پیشگیرانه را اجرا نمودند عملکرد بهتری ‌در مورد انعطاف پذیری یا ذخیره موجودی ایمنی داشتند(ثان و هونیگ، ۲۰۱۱: ۲۴۹-۲۴۲).

 

بلم[۶۱]و همکارانش در سال ۲۰۱۱ با بررسی هشت شرکت اروپایی در زمینه ریسک زنجیره تأمین ناشی از بحران اقتصادی و مالی، مجموعه ای از گزاره ها را در رابطه با مدیریت موفق ریسک شرکت‌ها در بحران مالی، شیوه های تغییر مدیریت ریسک و مدیریت ریسک‌های عرضه، بیان کردند)بلم وهمکارانش، ۲۰۱۱: ۴۳-۵۷).

 

زنگنه[۶۲]و همکارانش در سال ۲۰۱۱ مدل نامساوی متغیر(variational inequality model) را با در نظر گرفتن تصمیم گیری شرکت‌ها از نظر قیمت، برون سپاری، حمل و نقل و در کارخانه تولیدی از نظر نرخ ارز و رقابت توسعه دادند و از شبیه سازی برای پاسخ به سوالات استراتژی های برون سپاری وقیمت گذاری شرکت‌های زنجیره تأمین با نگرش ریسک متفاوت استفاده کردند. )زنگنه و همکارانش، ۲۰۱۱: ۵۳۹-۵۴۹)

 

نیکل[۶۳] و همکارانش در سال ۲۰۱۲ به مطالعه‌ مسئله طراحی شبکه‌ زنجیره تأمین پرداختندوعلاوه بر تصمیمات معمول در زنجیره ی تأمین، مسائل مالی مربوط به زنجیره را نیز مد نظر قرار دادند. هدف آن‌ ها به حداکثر رساندن سود خالص سهام‌داران بود ودرآمدها را به عنوان هدفی برای بازگشت سرمایه و اندازه گیری ریسک مربوط به احتمال نرسیدن به اهداف مالی را وارد مدل کردند. مدل ‌آن‌ها برای مواجهه با مسائل مربوط به طراحی شبکه های زنجیره تأمین چند دوره ای مناسب می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1401-09-20] [ 07:49:00 ق.ظ ]