تحقیقات متعدد نشان می‌دهد که ویژگی‌های شخصیتی در رانندگی پرمخاطره نقش دارد. با توجه به شیوع رفتارهای حادثه‌ساز رانندگی و رانندگی‌های پرمخاطره و همچنین ازدیاد تصادفات در بین رانندگان جوان… پیشنهاد می‌گردد: شناسایی رانندگان پرخطر و ارائه مشاوره و راهنمایی و آموزش اختصاصی به آنان از طریق مشاورین روانشناسی و پلیس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است(شاکری نیا، ۱۳۸۸).

 

همچنین تشویق رانندگان هیجان‌جو برای حضور در فضاهای کنترل شده همچون مسابقات اتومبیلرانی، موتورسواری و… می‌تواند سبب ارضای نیازهای هیجان‌جویی و تجربه‌جویی آنان گردد که با افزایش این فضاها می‌توان رفتارهای رانندگی پرمخاطره را کم و نهایتاً التهاب و هیجانات رانندگی پرخطر آنان را در بزرگراه‌های شهری و آزادراه‌های خارج از شهر شدیداً کاهش داد(رستم زاده، ۱۳۸۷).

 

۲-۲-۲- ویژگی های شخصیت:

 

ارگانیسم انسان ویژگی‌های متفاوت از سایر گونه ها دارد، و این تفاوت‌ها درمطالعه شخصیت، اهمیت خاصی پیدا می‌کند. رفتار انسان اغلب علل گوناگون دارد و می‌تواند از فردی به فردی دیگر تغییر کند؛حتی اگر رفتار مورد مشاهده یکی باشد، افراد مختلف می‌توانند از رفتاری یکسان، درک متفاوتی داشته باشند و همان رفتار می‌تواند به دلایل مختلفی از افراد سر بزند. این پیچیدگی همچنین به دلایل این است که رفتارها نه تنها از شخصیت افراد بلکه از موقعیت ها و شرایط و چه بسا از تناسب ویژگی‌های شخصیتی با این موقعیت‌ها و شرایط، ناشی شده، قوت و ضعف هایی را به دنبال دارد( گروسی،۱۳۸۰).

 

شخصیت از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و هر یک آن را بر اساس چارچوب رویکرد مربوط به خود تعریف کرده‌اند، از جمله گوردون آلپورت[۱۰] (۱۹۳۷)، یعنی کسی که به نظر بسیاری بنیان گذار مطالعات نوین شخصیت است، شخصیت را بدین گونه تعریف ‌کرده‌است. سازمان پویایی از سیستم های روان ـ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می‌کند. گیلفورد[۱۱] (۱۹۵۹) یکی دیگر از محققان معروف، شخصیت را بدین گونه تعریف ‌کرده‌است، شخصیت عبارتند از: الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است(رأس[۱۲]۳، ۱۹۹۲؛ به نقل از صداقت، ۱۳۹۰).

 

روان شناسانی چون کتل[۱۳]۴، فرنچ[۱۴]۵ و گیلفورد ، دست به روی رگه هایی از شخصیت گذاشته اند و سعی کرده‌اند از مجموع خصایص انسانی جدولی تحت عنوان رگه های عمومی شخصیت در زمینه‌های متفاوت انگیزش ها ، عوامل مرتبه دوم و عوامل مزاج فراهم نمایند .گیلفورد فرمول بسیار قاطعی را در این مورد پیشنهاد ‌کرده‌است که بر حسب آن شخصیت یک فرد به منزله ی یک منظومه ی تخصصی رگه هاست (به نقل از خردمندزاده، ۱۳۹۰).

 

روان شناسان شخصیت مدتی طولانی از این حقیقت رنج برده اند که نوعی اختلاف نظر کم و بیش مستمر درباره ی این که شخصیت را چگونه می توان تعریف کرد وجود داشته است. برخی افراد که در این زمینه مطلب می نویسند سعی کرده‌اند با نادیده گرفتن مسئله با آن برخورد کنند و چنین وزوز کنند که خوانندگان شان متوجه نخواهند شد که نوشته های آن ها تعریفی را کم دارد. افراد دیگری که در این مورد دست به قلم می‌برند چند تعریف واگرا نقل می‌کنند به نشانه این که واقعاً روشن نیست که شخصیت چیست. با این حال برخی دیگر ‌به این گفته بسنده کرده‌اند که شخصیت متشکل از هر چیزی است که آزمون های شخصیت آن را می سنجند یا هر چیزی که نظریه پردازان شخصیت تصمیم می گیرند که توجه خود را به آن معطوف سازند ( کارور[۱۵]۱ و شایر[۱۶]۲ ۱۹۹۶). با این وجود ، وقتی که کلمه شخصیت به کار برده می شود شاید دلایل زیر مهم باشد : یک دلیل برای استفاده از واژه ی شخصیت تمایل به انتقال مفهومی از همسانی یا استمرار در خصوصیات شخصیتی یک فرد باشد. دلیل دومی که افراد کلمه ی شخصیت را به کار می‌برند انتقال این معنا است که هر کاری که فرد انجام می‌دهد ( یا تصور می‌کند یا احساس می‌کند ) به طریقی از درون سرچشمه می‌گیرد. و دلیل سومی که برای انتخاب واژه ی شخصیت وجود دارد. این واژه اغلب این مفهوم را می رساند ، که چند ویژگی برجسته تقریباً درباره ی هر شخصی وجود دارد که به مفهومی می‌تواند به عنوان خلاصه ای از آن چه که آن شخص به آن شباهت دارد به کار رود ( کارورو شایر ، ۱۹۹۶؛ به نقل از سید محمدی، ۱۳۸۷).

 

بی تردید شخصیت یکی از بحث های عمده و محوری روان شناسی و هدف نهایی همه برر سی های مرتبط انسان است . شخصیت را می توان مجموعه صفات مشخص هیجانی و رفتارهای شخصی از زندگی روزمره توصیف کرد که معمولا” با ثبات وقابل پیش‌بینی است. هرگاه یکی از صفات به طور بر جسته بروز کند فرد شخصیت خاصی را نشان می‌دهد . ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می‌کند(گروسی،۱۳۸۰).

 

شخصیت را شاید به توان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست، زیرا محورهای اساسی بحث شخصیت در زمینه‌های یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، احساسات و عواطف است. مفهوم شخصیت تصویر

 

صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می‌کند، ترسیم می شود، یعنی در واقع فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می‌دهد که جامعه بر اساس آن، او را ارزیابی می‌کند( گاردنر[۱۷]۱، ۱۹۹۷ و هیل[۱۸]۲، ۱۹۹۸؛ به نقل از جمال فر، ۱۳۸۸).

 

اتکینسون و هیلگارد (۱۹۹۳) بیان کردند که شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می‌کنند. به نظر فرگوسن[۱۹]۳ (۱۹۷۰) شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. ‌بنابرین‏ شخصیت یک فرد راه هایی است که او نوعاً به دیگران واکنش و یا با آن ها تعامل می‌کند.

 

مان[۲۰]۴ (۱۹۷۷) عقیده دارد که شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علایق، استعداد ها، توانایی ها، گرایش ها و صفات دیگر اوست. پس می توان گفت منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است( کریمی، ۱۳۸۶).

 

پس صفات و ویژگی شخصیت یک گرایش کلی و دائمی برای چگونگی رفتار است، به ویزه در روابط فرد با دیگران، ‌بنابرین‏ شناسایی ویژگی ها تا اندازه ای پیش‌بینی رفتار فرد و در نهایت نحوه ی سازگاری فرد را ممکن می‌سازد(بادن[۲۱]۵، ۲۰۰۲).

 

۲-۲-۲-۱-عوامل به وجود آورنده ی شخصیت:

 

-وراثت:از لحظه ای که یک اسپرما توزوئید یا سلول جنسی نر با یک اووم، یعنی سلول جنسی ماده در جریان عمل لقاح ترکیب می شود، نخستین سنگ بنای شخصیت فرد گذاشته می شود. در جریان این ترکیب، رشته‌های باریکی نیز از هر دو سلول درکنار هم قرار می گیرند به نام کروموزوم که خود این رشته ها حامل ذرات ریزی هستند به نام ژن و این ژن ها ناقلان اصلی صفات ارثی والدین به فرزندان هستند (فراهانی، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1401-09-19] [ 11:09:00 ق.ظ ]