۲-۳-۴-۵ ‌دیدگاه ه های شناختی و شادی

 

موضوع تعیین کننده های شادکامی و چگو نگی ادراک شناخت آن ها از مدت ها قبل مورد بحث بود است و دیدگاه های فلسفی و دینی را نیز در بر دارد . این دید گاه ها ‌در مورد سود مندی تفکرات و شناخت هایی تٲکید دارند که باعث هدایت هیجان ها و خلق فرد می‌گردد (داینر[۳۴]،۱۹۹۷).برای مثال دربعضی ادیان برای مقابله با هیجانهای ناخوشایند ، گسلش روانی از دنیا توصیه می‌گردد و در برخی از آیین های فلسفی مانند رواقیون،نوعی تفکر به شیوه ای خاص توصیه شده است که فرد را در برابر مصایب مقاوم می‌سازد .یکی از نظریه های شناختی بهزیستی و شادکامی نظریه ی «اسناد»می‌باشد که ‌در مورد افسردگی به خوبی شناخته شده است.در این نظریه اعتقاد بر آن است که افراد افسرده ، وقایع منفی را درعلل پا برجا و کلی می دانند که پیوسته برای آنان اتفاق می افتد.ازنظر بک[۳۵] (۱۹۶۷ به نقل از داینر و ساه ،۱۹۹۷)افراد افسرده به ورش های خود ویرانگری ‌در مورد جهان می اندیشند.

 

رویدادهای ذهنی ،نقش واسطه را بین متغیرهای مربوط به تکلیف و رفتار بعدی دارد و افراد ، نتایج رفتار ی خود را به علل درونی (شخصی )بیرونی (موقعیتی)،پایدار و نا پایدار و کنترل پذیر یا کنترل نا پذیر اسناد می‌دهد.این ویژگی ها ،انتظارهای متفاوتی در آینده برای آنان ایجاد می‌کنند و منجر به واکنش‌های عاطفی مثبت و یا منفی می‌گردد. وقتی که موفقیت یا شکست به عوامل درونی نسبت داده شود ،غرور-شادی و یا شرمساری-اندوه افزایش می‌یابد و اگر موفقیت یا شکست به عوامل بیرونی نسبت داده شود ،غرور-و شادی یا شرمساری-اندوه کاهش می‌یابد ‌بنابرین‏ ،موفقیتی که فرد آن را به سادگی تکلیف یا خوش اقبالی (عوامل بیرونی )نسبت می‌دهد ،از جنبه تقویتی بر خوردار نخواهد بد .یکی از پیامدهای نسبت دادن علّی در رابطه با منابع کنترل درونی و بیرونی ،رابطه ی آن با یکی از عوامی شادکامی یعنی عزت نفس است. اگر پیامد های مثبت رفتار به علل درونی مانند توانایی و تلاش نسبت داده شود ،باعث افزایش عزت نفس خواهد بود.بر طبق نظر واینر،موفقیت و شکست باعث به وجود آمدن احساس شادی و غمگینی می شود .این هیجان‌ها به علت اسنادی است که افراد متعاقب شکست یا موفقیت به کار می‌برند .

 

در حیطه ی موضوع بهزیستی روانی و شادکامی پژوهشگران نشان داده‌اند که افراد می‌توانند هیجان های خود را ازطریق افکارشان ،شدید و ضعیف یا مثبت و منفی نمایند و بدین ترتیب شادمانی یا غمگینی را تجربه نمایند (داینر و ساه ،۱۹۹۷).در نظریه های شناختی ، اعتقاد بر ان است که افراد شادکام رویداد های بیشتری را که از نظر فرهنگی مطلوب است ،تجربه می‌کنند و نیز رویدادهای خنثی را به صورت مثبت و رویدادهای مثبت را مثبت تر در نظر می گیرند .در واقع مردم قادرند از طریق کنترل افکارشان بعزیستی روانی و شادکامی خود را افزایش دهند .برای مثال ،این اعقیده که در جهان یک نیرو و مقعصد والایی وجود دارد که می توان به خوشبختی و شادکامی افراد بیفزاید (به نقل از داینر و ساه ،۱۹۹۷).

 

دیدگاه های زمینه ای هم وجود دارد[۳۶]‌در مورد شادی نظریه ها مانند نظریه ی وینهوون (۱۹۹۴)که این اعتقاد وجود دارد که بهزیستی روانی و شادکامی معلول برآورده شدن نیازهای اساسی و کلی انسان است .از نظر وی اگر نیازهای گرسنگی ،تشنگی ،سرما وگرمای مردم مرتفع شود،می‌توانند شادکام باشند در مقابل ،نظریه های زمینه‌های (محتوایی )بر عواملی تٲکید دمی ورزند که از نظر زمان و شرایط زندگی افراد تغییر می‌یابد ،برای مثال در نظریه سازگاری ،زمینه ی مربوط به زندگی گذشته فرد مورد توجه قرار می‌گیرد٬درحالی که در نظریه های مقایسه اجتماعی ، زمینه ی اجتماعی دیگران مطرح می‌باشد ،زمینه‌های دیگر شامل ارزش ها ،ایده آل ها و ‌هدف‌های‌ آگاهانه فرد است .بررسی و اندازه گیری این زمینه این امکان را فرا هم می آرود تا بفهمیم چگونه افراد از طریق دنبال کردن ارزش ها ،اهداف و نیازهای خود، تجربه های شادی بخش و خوشبختی خود را شکل می‌دهند (داینر و ساه ، ۱۹۹۷).

 

۲-۳-۴-۶ نظریه روابط و فعالیت‌های اجتماعی

 

در واقع عشق منبع عظیمی از مسرت است و روابط اجتماعی و شادی را متٲثر می‌سازد . افراد برون گرا شاد هستند زیرا دارای مهارت‌های اجتماعی برتر و فعالیت های اجتماعی مکرر هستند .لذت بخشی از روابط اجتماعی ،یکی از دلایل عمده ی رضایت از فراغت و تفریح است که آن ها را در یک حالت خلقی خوب قرار می‌دهد و به دنبال فعالیت اجتماعی بیشتر برمی آیند .بین شادکامی ومعاشرت ٬رابطه نزدیکی وجود دارد ،اما این رابطه چگونه است؟

 

علت آن می‌تواند ناشی از رضایت از رفع نیازهای اجتماعی ، برآوردن نیازهای مربوط به عزت نفس یا یادآوری روابط نزدیک کودکی باشد (آرگایل ،۲۰۰۱ ترجمه گوهر ی و همکاران ،۱۳۸۳).

 

۲-۳-۴-۷ نظریه تعادل حالات هیجانی

 

ممکن است فرض شود حالات هیجانی مثبت تنها نقطه ی مقابل حالات هیجانی منفی است ، اما بررسی دقیق تر شواهد ،حکایت از نتیجه گیری متفاوتی دارد. بر اساس الگویی راسل[۳۷]، وجه مشخص حالات هیجانی ،مثبت( ،یا عاطفه مثبت شدید) و لذت بخش بودن آن است . اما شدت این حالات ناشی از میزان بالای بر انگیختگی است . نیرومندترین عاطفه ی مثبت در حالت قرار می‌گیرد که حاوی حالات هیجانی یا بر انگیختگی بالا و لذت بخش است ،این حالات عبارتند از:عاشق بودن،هیجان زدگی ، خوشی ،اشتیاق و تهییج جنسی .انتهای دیگر بعد عاطفه مثبت ،طبیعتا”شامل عباراتی است که توصیف کننده عدم وجود هر گونه عاطفه مثبت است .این عبارات شامل :خستگی ،ملال ،بی علاقگی و افسردگی می‌باشد که همهۀآن ها درربع هیجان های با رانگیختگی پایین و غیر لذت بخش قرار دارند . پس نقطه ی مقابل عاطفه ی مثبت ،عاطفه مثبت ضعیف است نه عاطفه منفی قوی .شدید ترن عاطفه منفی نیز از ترکیب غیر لذت بخش و برانگیختگی بالا حاصل می شود که شامل انواع عبارات هیجانی از قبیل :وحشت زدگی خصومت ، عصبانیت ،ناکامی ، ترس و رنجاندن دیگرا ن می‌باشد .نقطه ی مقابل بعدی عاطفه منفی ،در ربع حالات هیجانی با برانگیختگی پایین ولذت بخش از قبیل رضایت ،آسایش و راحتی قرار دارد (آیزنک ، ۱۹۹۰ ترجمه فیروز بخت و بیگی ،۱۳۷۵ ).

 

۲-۳-۴-۸ شادی در نظریه فروید

 

فروید معتقد است که افراد روان رنجور به شیوه های عجیبی رفتار می‌کنند که موجب غمگینی می‌گردد و به نظر می‌رسد نمی توانند ا ز تجربه ها ی خود نفعی ببرند. خاطرات ناخوشایند،قبیح و رویدادهای فاجعه آمیز دوران کودکی در ضمیر ناهوشیار ،پنهان می ماند ومانع شادی فرد می‌باشد. به نظر فروید ،بهترین راه جهت کاهش غمگینی بیماران روان رنجور،بینش دادن به آن ها درباره ی محتوای ضمیرنا هشیارشان است،به همین منظور از هیپنوتیزم ،تحلیل رؤیا وتداعی کلمات استفاده می شود .البته بر طبق نظر وی ،افراد خودشان ‌در مورد غمگینی کار چندانی از دستشان بر نمی آید زیرا ضمیر هوشیار به بخش اعظیمی از اطلاعات مربوط به علل عدم شادی ما دسترسی ندارد (عابدی،۱۳۸۱).

 

۲-۳-۴-۹ شادی در نظریه الیس

 

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1401-09-19] [ 01:41:00 ب.ظ ]